برای پسرم مهیار

برای پسرم مهیار

همه چیزهایی که میخواستم با تو قسمت کنم !
برای پسرم مهیار

برای پسرم مهیار

همه چیزهایی که میخواستم با تو قسمت کنم !

آیهان

دنیا فنی زاده عروسک گردان کلاه قرمزی، بر اثر بیماری سرطان، روز 8 دی ماه سال 95 از دنیا رفت. کلاه قرمزی با حرف های شیرین و کودکانه اش هم ما را می خنداند و هم البته با شوخی های فرهنگی و سیاسی اش  باورها و ادعاهای ما  را قلقلک می داد؛ به همین خاطر ما بزرگترها بیشتر از بچه ها شب های عید نوروز به تماشای کلاه قرمزی، پسرخاله، آقای مجری، جیگر، آقوی همساده، بع بعی و  .... می نشستیم و سازندگان این مجموعه عروسکی (ایرج طهماسب و حمید جبلی) را دوست داریم.

پسرخاله ی کلاه قرمزی  تنها شد امّا تو صاحب یک پسر خاله دیگر شدی و آیهان اکبری به دنیا آمد! زندگی تنها خبر تلخِ مرگ نیست... آرزو دارم تو و این همبازی تازه ات، در پناه لطف خداوند همیشه شادمان باشید.این هم عکس داداش کوچولوی آروین



بعد از ساعت ها گریه و زاری، به زور و التماس مادرت و آقای عکاس باشی حاضر شده ای بنشینی و اولین عکس رسمی ات را برای دفترچه بیمه بگیری. تمام فامیل این عکس  را در خانه نگه داشته اند و با دیدن  اخم شیرین ات می خندند.

کتاب زیبا و پرفروش "نامه به کودکی که هرگز زاده نشد" از اوریانا فالاچی با ترجمه یغما گلرویی را می توانید از اینجا دانلــــــــــــود کنید.

مادربزرگ

 اقرار میکنم : مادربزرگت خوش قلب ترین زنی ست که میشناسم وشاید این حرفم را تمام فامیل هم تایید کنند!! حالا یک هفته ای ست که پاهایش بر اثر سانحه ای  صدمه دیده و از قضا تو هم دیده ای و بسیار شیرین و بامزه زمین خوردنش را تعریف میکنی !  این روزها که بیشتر کنار او هستید تا ذره ای از محبت هایش را جبران کنید، هر وقت برای احوالپرسی زنگ میزنم، تلفن  خانه را تو جواب میدهی و من هم برای شنیدن صدایت بیشتر با تلفن ثابت تماس میگیرم... 
+ این عکس را در مدرسه خیرساز گرفتیم. داستان کوتاه "آسیه" که به خیرین مدرسه ساز تقدیم شده است را می توانید در ادامه مطلب بخوانید.  
ادامه مطلب ...

جای خالی کفش هایت

 ماه در جای خود است

راه در جای خود است

کوچه در جای خود است

خانه در جای خود است

اتاق در جای خود است

کفش هایت در جای خود

                                    نیستند

و من

     کفش هایم را در جا کفشی خالی مان می گذارم

 

                                                                         " سعید شاپوری"


قسم به فقدان کفش ات

در جاکفشی

خانه را این گونه دلتنگ

ندیده بودم

                                                                     "حسن آذری"


 ماه هاست که دلم میخواهد رمان ملکوت بهرام صادقی را بخوانم اما فرصت نکرده ام یا بهتر بگویم تنبلی کرده ام...

دانلود پی دی اف ملکوت بهرام صادقی

شازده کوچولو

بسیار جالب است که دو همسفر  در  یک مسیر مشابه،  هر کدام ، بخش های متفاوتی از جاده و حوادث و آدم ها در خاطرشان پررنگ و ماندگار میشود ! هردو یک جاده را پیموده اند اما با روایت ها و خاطراتی متفاوت !  از همین رو اگر از رفیق همیشه همراهت بپرسی : کدام  سفرمان بیشتر در خاطرت مانده؟ کدامین روز را چندین بار مرور کرده ای؟ کدام یادگاری؟ کدام هدیه؟ کدامین کافه؟ کدامین بوسه....؟ جواب های غیرقابل انتطاری را خواهی شنید !!!  به قول گابریل گارسیا مارکز " زندگی آنچه زیسته ایم نیست، بلکه چیزیست که به یاد می آوریم تا روایت اش کنیم" 

وقتی اولین بار کتاب شازده کوچولو را خواندم این جمله اش  بیشتر در ذهنم حک شد: " شهریار کوچولو گفت: آدم ها کجایند؟ توی کویر آدم یک خرده احساس تنهایی می کند. مار گفت: پیش آدم ها هم احساس تنهایی می کنی."  حتما برای شما جمله های دیگری...

دانلود متن پی دی اف کتاب شازده کوچولو