ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
آخرین روزهای اسفند است؛ امشب چهارشنبه سوری ست؛ هوا دلپذیر است و بهاری ! باران سرزده می آید و همه جا از سبزه و گل نقش بسته است. عزیزکم، تو نیز، قد کشیده ای، حرف میزنی، بالا و پایین میپری،می دوی... و هوای خانه را پر از عطر گل و بهار کرده ای ! یک سال از عمر این وبلاگ گذشت. چه حرف ها که در دلم بود و برایت ننوشتم؛ چه راز ها که میخواستم برایت بگویم و نگفتم؛ چه نغمه ها که میخواستم برایت بخوانم و نخواندم؛ چه دردها، چه گریه ها، چه اشک ها...نشد؛ نتوانستم؛ نخواستم !همین که وقتی خسته به خانه میرسم، لبخندزنان، با "سلام بابا" به استقبالم می آیی و من دستهایت را میگیرم و می بوسم؛ شاید، خلاصهی تمام حرف هاست...!
" و حرف هایی ست برای نگفتن،حرف هایی که هرگز سر بر ابتذال گفتن فرود نمی آورند
حرف های شگفت، پاک و اهورایی همین هایند و سرمایه هرکس به اندازه حرف هایی ست که برای نگفتن دارد!
حرف های بی تاب و طاقت فرسا، که همچون زبانه های بیقرار آتشاند و کلمات اش هریک انفجاری را به بند کشیده اند..." دکتر شریعتی ترجمه آزاد از سفر تکوین اثر شاندل
عیدت مبارک، زیباترین شکوفهی بهارم !